گاه و بی گاه

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب در شهریور ۱۳۹۳ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

لب زمین دو چشمش دوباره باران خورد
در آستانه دریا گرفت بوی حرم

گذاشت صورت خود را به صورت یک در
نفس کشید و نفس شد به رنگ و روی حرم

تمام حس عطش را به کاسه ها نوشید
و پر شد از تب و تاب لب سبوی حرم

در آن طرف پدری که خمیده با گریه
گره زده پسرش را به آبروی حرم

چقدر قطره به دریا رسیدنش زیباست
چقدر زمزمه جاری شده به جوی حرم

در ازدحام توسل ز چشم من گم شد
ضریح بود و هزاران دعای توی حرم

شکست بین نماز زیارت آقا
شکست و ریخت قنوتش به گفتگوی حرم

شفا گرفته مریضی .....زدند نقاره
صدای معجزه پیدا شد از گلوی حرم

گذاشت دست به سینه، عقب عقب برگشت
رسید تا فلکه آب و روبروی حرم

شاعر:علیرضا لک